تینا مارائیس آرتیست بافنده و تجسمی کاناداییست که در مونترال کار و زندگی میکند. او که در ۱۹۷۷ در کیپتاونِ آفریقای جنوبی بهدنیا آمد مجسمهها و احجامِ بافتهایِ حجیمی را تولید میکند که در آن تلاش میشود پیشبینیناپذیری تجربۀ انسان و تاثیر تغییرات محیطی ترسیم شود. آثار این هنرمند در سطح منطقهای، ملی و بینالمللی در نمایشگاههای گروهی و انفرادی متعددی بهنمایش گذاشتهشدهاند.
پوستِ ظریفِ زخمی، خاطرات چیزهای درهمگرهخورده را میپوشاند. بدنهایی که محملهای شدهبودند برای روایتهای درهمبافتهشده، گشودهمیشوند، عیان میشوند.
تنشی خستگیناپذیر میان تار و پود، میان انسان و غیرانسان شکلمیگیرد، رشتهای از کشش (الاستیسیتۀ) حسی در حالیکه خاطراتِ درهمتنیدۀ قلمروها و چیزها ترسیم میشوند. پارچۀ (پوشانندۀ) چیزها را میتوان از هم شکافت، پوستِ چیزها را میتوان کشید و بسیار نازک کرد.
پوست بزرگترین عضو اندامیِ بدن انسان است که خاصیت کشسانی و قابلیت بینظیری برای ترمیم خود دارد. پوست همزمان نخستین لایۀ دفاعی ما در برابر طبیعت و سطح گیرندۀ عمدهای است که با کمک آن محیط پیرامون خود را احساس میکنیم.
پوست تمام بدن ما را یکجا در تصرف خود نگهداشته و دارای حسگرهای بشدت حساسی به تماس و درد است. پوست در هویت و شکنندگیِ ما بهعنوان نژاد بشر نقشبستهاست.
پارچههایِ کتان و کنف که بصورت دستی و ماشینی کوک زدهشدهاند، سوزندوزی. چای کیسهای، پوست پسته، نخهایِ سوزندوزی، بر پارچۀ کتان.
محل نمایش: اولین دوسالانۀ بین المللی هنری مادی معاصر با عنوان «تفکر مادی» در موزۀ نانچیزی، شهر ممنوعه، پکن
قابلیتِ دگردیسیِ ماده چیزی است که من را مجذوب خود میکند. انتخاب آنکه همنشست و وصلهوپینه کردنِ کدام ذرات در ارتباط با محیط پیرامونی من است خود پروسهای است شگرفت.
راهی که مواد پس از پایان استعمالشان توسط انسان طی میکنند مرا شیفته و در عین حال پریشان کند. از مواد یکبار مصرف نظیر چای کیسهای برای ایجاد خطوطی استفاده میکنم که مسیر حرکتشان را در امتدادِ شکلی ترسیم میکند که شیبه به نقشۀ قارۀ آفریقاست، نقطهای حیاتی در عبور از شرق به غرب. داخل کیسههای چای با پوستهای دور ریختهشدۀ پسته پرشدهاست، عنصری ارگانیک که درعینحال نمادی با اهمیت در فرهنگهای مشخصی است. هدفم در این پروژه بازتاب جریانهای زیرین و نهفتهای است که مواد را در سرتاسر جهان دگرگون میسازد.